میخوام پسرم رو جایی دور از تمام کلیشههای پوسیده پرورش بدم
به عنوان زنی که بیشتر عمر خودش رو در جامعه ای مردسالار گذرونده میخوام حرف بزنم.
میخوام بگم که اینقدر تو اون جامعه علیه من و امثال من تحقیر و توهبن از در و دیوار میریزه که یادم نیست اولینش و یا آخرینش رو… فقط میدونم خیلی وقتها گناه رو نه تنها گردن خودم، که گردن دختر بودنم می انداختم…
تو اون جامعه جنس من همیشه خدا مقصره… اگر کتک بخوره، اگر فریاد بزنه، اگر حتی مورد تجاوز قرار بگیره… همیشه تقصیر ماست… و پیروزی هامون همیشه مدیون لطف و محبت یک مرده… پدرش اجازه داده درس بخونه، همسرش اجازه داده کار کنه و … و ما هم بعضا این حرفها رو قبول داریم… یعنی اونقدر تو وجودمون نهادینه شده که اگر همسرمون با کار کردن ما مشکلی نداشته باشه، این رو جزو محاسنش می شماریم… نه جزو حقوق اولیه انسان بودن خودمون…
تو جامعه من، جنس من همیشه باید شاکر باشه… که همسرش دست بزن نداره، که خرجی میده، که معتاد نیست … و هزاران “حسن” دیگه داره… کلا مردها فقط همین که مرد هستند، در جامعه من کفایت میکنه. و وای که این جامعه چه ظلمی به مردها میکنه… که تو هیچی نباش، اخلاق و انسانیت نداشته باش، تو فقط مرد باش … همین… امروز به جایی رسیدم که دلم میخواد پسرم رو جایی دور از تمام کلیشه های پوسیده پرورش بدم. که بدونه همه ما، انسانها، در هر سن و جنس و شرایطی برابریم… از حقوق اجتماعی یکسان برخورداریم. و از صمیم قلبم از خدا میخوام خانواده کوچک سه نفره من، هرگز مقابل ظلم سکوت نکنه… حتی اگر این ظلم به سادگی جمله “تو که از صبح تو خونه بودی…” باشه.
گلایل جنگی