نگاهی به شیوه های روانشناختی تربیت کودکان : زمانه آزمون و خطا به سر آمده است – در مقاله پیشین اینجانب که با عنوان «اهمیت فراگیری علم پدر و مادری» در روز دوشنبه دوم آذرماه چاپ شد، هدف ایجاد انگیزه بود و اینکه والدین به این وجه از رشد کودک (که همانا رشد روانی – عاطفی کودک است) پی برده و جهت داشتن فرزندی سالم به لحاظ روان، گام برداشته و تلاش کنند. در این بحث سعی نویسنده بر آن است تا به ذکر شماری از مشکلات ملموسی که جامعه با آن روبه رو است، پرداخته و ریشه آنها را در کودکی مورد بررسی قرار دهد.
● شخصیت، عملکرد فرد و ارتباط آن با انتقادپذیری
اصولاً با توجه به اینکه زوایای تاریک ایرادها و نقایص انسان با تابش نور نقد روشن شده و انسان به واسطه همین روشنایی به نقایص خود آگاه می شود بنابراین انتقاد سالم باعث ارتقا و رشد فردی و در پس آن رشد جمعی خواهد شد. ولی متاسفانه شاهد آن هستیم که در بسیاری مواقع به انتقاد از خود یا موضوعی که با آن در ارتباطیم نه تنها روی خوش نشان نمی دهیم بلکه به طور جدی با آن به مقابله برمی خیزیم. نتیجه کار آن می شود که آن زوایای تاریک برای ما روشن نشده و رشد فردی و اجتماعی ما با چالش روبه رو خواهد شد.
به منظور ریشه یابی این معضل بزرگ که به زعم نگارنده ریشه در کودکی دارد، به دوران کودکی گریزی خواهیم زد. کودک برای شناخت دنیای اطراف خود به آزمون هایی دست می زند که معمولاً با مخالفت پدر و مادر یا کسانی که این نقش را ایفا می کنند، روبه رو می شود. کودک به واسطه نیاز به شناخت دنیای اطراف خود دائماً به آزمایش آن دست می زند. به طور مثال کودک توپی را به زمین می زند و متوجه می شود که توپ بالا می آید. چندی بعد لیوان آبی را که در دست دارد به زمین می کوبد، به امید آنکه همانند آن توپ بالا بیاید که ناگهان اطرافیان خود را خشمگین می یابد و در پی آن این جمله را خواهد شنید که «بچه بد…، چرا لیوان را شکستی؟» ولی ماجرا به همین جا ختمd نمی شود. کودک موارد دیگری را نیز به بوته آزمایش می گذارد و به دلیل ناآگاهی پدر و مادر از نحوه صحیح تربیت کودک، این پیام را خواهد شنید که «تو بچه بدی هستی،.. که این کار را کردی،»
متاسفانه این گونه برخوردها برای کودک مشکلاتی را به بار خواهد آورد که در نهایت، جامعه تاوان آن را پس خواهد داد. کودک با این گونه پیام های مخرب می آموزد که؛
۱) نباید آزمایش کند، بلکه در قبال اشیا و موجودات پیرامون بی تفاوت باشد. نتیجه آنکه خلاقیت در کودک سرکوب خواهد شد.
۲) «کار بد» مستقیماً با ساختار «شخصیت» کودک گره خورده و عمل بد کودک، شخصیت کودک را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
این نتیجه گیری دوم درست مربوط است به بحث انتقادناپذیری. وقتی والدین این دو موضوع را با هم ادغام می کنند در واقع به کودک خود این پیام را می دهند که تو به دلیل انجام کار بد، آدم بدی نیز هستی.
روش درست این است که کودکی که کار خطایی نظیر به هم ریختن اتاق، شکستن اشیا یا پاره کردن کتاب انجام می دهد، والدین او باید میان کار بد و شخصیتش تمییز قائل شده و به خاطر رفتار بد، کودک را «بد» خطاب نکنند. جمله صحیح در صورت رفتار ناشایست کودک چنین است؛ «تو پسر (یا دختر) خوبی هستی ولی این کاری که انجام دادی، کار بدی بود.» با به کار بردن جمله صحیح، پیغامی که کودک دریافت خواهد کرد این است که کار بد با شخصیت بد متفاوت است، «تو» و شخصیت تو خوب است، اما «عملکرد» تو بد است و انسان خوب هم خطاکار می شود. با جدا کردن این دو در کودکی، فرد به این نتیجه خواهد رسید که عمل بد یا رفتاری که توسط او انجام گرفته و احیاناً مورد انتقاد دیگران واقع شده، ساختار شخصیتی و هویت او را زیر سوال نبرده و در پی آن نیازی نمی بیند با تمام قوا از آن دفاع کند و خود را عاری از نقص و مبرا از هرگونه خطایی جلوه دهد.
متاسفانه به دلیل ناآگاهی والدین از نحوه صحیح آموزش کودک، چنین مشکلاتی در کودک شکل می گیرد چرا که با کوچک ترین انتقادی از نوشته، عمل، حرکت یا رفتارمان و به دلیل آنکه آن را انتقاد به شخصیت خود می پنداریم و بقای روانی- اجتماعی خود را مورد تهدید و تجاوز تصور می کنیم، با تمام وجود از آن دفاع کرده و راه هرگونه انتقادی را بر خود می بندیم، غافل از اینکه با این کار از ارتقا و رشد خود و در پی آن جامعه جلوگیری کرده ایم.
● طعنه و کنایه به جای ابراز احساسات
موضوع دوم بحث سرکوب احساسات است. در کودکی ما بارها زمین خوردیم و از زمین خوردن خود احساس درد کردیم. والدین سریعاً ما را از زمین بلند می کردند و گاهی زمین را کتک می زدند و به ما می گفتند «هیچ چیز نشد» و کودک، ناباورانه در میان دو تناقض قرار می گیرد، از طرفی واقعاً درد را احساس می کند و از طرفی کسانی که کودک آنها را به عنوان سمبل و نماد همه چیزدانی خود پذیرفته است به او این پیغام را می دهند که هیچ اتفاقی نیفتاده و این احساس تو غلط و اشتباه است.
با تکرار این رفتار و رفتارهای مشابه توسط والدین، کودک آرام آرام به این نتیجه خواهد رسید که کل احساسات او غلط و اشتباه است و حتی در بزرگسالی نیز قادر نخواهد بود احساسات خود را به درستی بروز داده و او نیز به واسطه آموزشی که دیده همچون والدین خود به سرکوب آنها ادامه خواهد داد.
روش درست در برخورد با احساسات کودک این گونه است که احساسات او را باید جدی گرفت و برای آن ارزش قائل شد. همچنین تفاوت احساسات متفاوت، باید واضح و شفاف برای کودک بیان شود، مثلاً احساسی که تو داری احساس غم، حسادت، درد، دلتنگی یا شادی است. آموختن ابراز احساسات با کلام مناسب یکی از مهم ترین کلید های ارتباط سالم است. حرف زدن فرد درباره احساسات به این معناست که فرد بتواند به دیگران بگوید که درباره اتفاقی که افتاده چه احساسی دارد، بدون اینکه به قضاوت درباره آن بپردازد، به دیگری اتهام بزند، سرزنش کند یا با لحن تمسخر، طعنه و کنایه حرف بزند و این مهارتی است که باید آموخت.
بسیاری از اوقات لحن کلام، کلمات، حالت چهره و رفتارهای غیرکلامی افراد گویای احساسات منفی درون آنها است که بیان نشده و عدم بیان آشکار احساسات موجب ابراز خشم ناگهانی یا تسلیم شدن بی مورد می شود. احساساتی مانند خشم، ترس، غم، ناراحتی، حقارت، شرم و مانند آن احساسات منفی انسانی هستند که وجود دارند و باید ابراز کرد. بیان این احساسات به درک بهتر دیگران کمک می کند و نیز زمینه را آماده می سازد که بتوانیم درباره آنها حرف بزنیم و در نهایت روابط مان را بهبود بخشیم. در واقع ویژگی یک ارتباط بد این است که فرد به جای آنکه افکار و احساسات خود را آشکارا بیان کند، آنها را غیرمستقیم نشان دهد. کودکی که از مادرش عصبانی است، اما به او نمی گوید و به جای آن در را محکم به هم می کوبد. در حالی که می تواند به او بگوید «وقتی فلان اتفاق افتاد، من عصبانی شدم.» یا مادری از فرزندش ناراحت است و وقتی فرزند علت را از او می پرسد، انکار می کند ولی تمام حالات چهره او نشان دهنده ناراحتی درونی اوست در حالی که می تواند بگوید «من ناراحت شدم وقتی تو وارد خانه شدی و به من سلام نکردی و به اتاقت رفتی. احساس کردم به من بی توجهی کردی.»
اینها و مشکلات مشابه دیگر مانند کتابخوانی، مسوولیت پذیری و… نشات گرفته از عدم آموزش صحیح در دوران کودکی است. امید که خوانندگان گرامی پذیرای این مهم باشند که تربیت صحیح کودکان نیازمند آموزش مستقیم است و نمی توان از طریق «غریزه» یا «آزمون و خطا» به آن دست یافت.
دکتر حسام فیروزی
درمانگر و برگزارکننده کارگاه های آموزشی پدری و مادری
منتشر شده در روزنامه اعتماد به تاریخ ۸۸/۰۹/۱۲