چرا باید برای تربیت فرزندمان آموزش ببینیم ؟ – دکتر حسام فیروزی
پدری و مادری صنعتگری نیست ، باغبانی است
دنیای پیرامون ما در حال تغییر و تحول است. دنیایی که ما کودکی خود را در آن گذراندیم با دنیایی که کودکان ما در آن کودکی می کنند تفاوتهای بسیاری کرده است. شاید بتوان فارغ از هر گونه نگاه فلسفی یا جامعه شناختی اولی را دنیای سنتی و دومی را دنیای مدرن نامید. بسیاری از مفاهیم در این دو دنیا تغییر کرده اند. از جمله مفاهیمی که آشکارا تغییر پیدا کرده مفهوم تربیت و آموزش است . شاید آموزش در دنیای سنتی به اندازه امروز اهمیت نداشت همینطور شیوه های تربیتی امروز تفاوت فاحشی با گذشته پیدا کرده است . ساختار خانواده ، ارتباطات و بسیاری مفاهیم دیگر در دنیای امروز دچار تحول اساسی شده است .
در دنیای سنتی جمعیت خانواده ها بیشتر بود و چندین خانوار از عمو و پدر بزرگ گرفته تا پسر خاله و دختر دائی و… با هم زندگی میکردند وبه همان نسبت هم کودکان بیشتری بودند که با هم بازی کنند و هم بزرگتر ها وقت بیشتری داشتند . البته نیاز آنچنانی به مراقبت و توجه به کودکان از سوی والدین احساس نمیشد . اگر چه کودکان کمتر محور خانواده بودند ولی بدلیل کثرت جمعیت خانواده ، واقعیت این بود که کودک بیشتر مورد توجه قرار میگرفتند . شاید یکی از دلایل اینکه در خانواده ها ی سنتی گرمی وصمیمیت بیشتری دیده میشود هم همین باشد .
اما امروز نه تنها از آن خانواده های پر جمعیت خبری نیست بلکه پدر و مادر ها بسیار مشغول ترازگذشته هستند و با وجودی که کودکان به ظاهر محوریت بیشتری در خانواده دارند و به ظاهر سهم بیشتری به آنها اختصاص داده میشود ، ولی واقعیت این است که کمتر توسط پدر و مادر مورد توجه لازم قرار میگیرند .
تفکرغلطی در گذشته وجود داشت و آن تفکر این بود که ” کودک با یک بزرگسال تفاوتی ندارد” . بر این اساس هر توقعی که از یک بزرگسال انتظار می رفت از کودک هم همان انتظار داشتند. بنابر این تکنیکهایی همچون ترس، کنترل،کتک ،زندان، تهدید ،سرزنش ، حقیر ( دعوا کردن) ونصیحت ، همه و همه از تکنیکهایی بوده که برای تربیت کودک مورد استفاده قرار می گرفته ولی در تربیت مدرن ، تاریخ مصرف این نوع تکنیکها به سر آمده و منقضی شده اند زیرا که این تکنیک ها آسیب شدیدی به عزت نفس و خلاقیت و اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری کودک می زنند . در تربیت مدرن تکنیکهایی همچون بازی ، شنیدن حرفها ، تشویق ، پاداش ، مرزگذاری ، اطاعت از قوانین ، بی اعتنایی ، تنبیه ، جبران، تذکر،محروم سازی و…. جایگزین آنها شده اند.
لازم می دانم توجه خوانندگان گرامی را به این موضوع جلب کنم که انسان علاوه بر رشد جسمی ، نیازمند رشد و بلوغ روانی نیز هست و در صورتی که پدر و مادر از مراحل رشد روانی کودک خود آگاه نباشند و ندانسته کلید های رفتاری کودک خود را دست کاری کنند ، کودک در مراحلی از رشد روانی توقف کرده و تبدیل به انسانی خواهد شد که به لحاظ جسمی” بالغ” ولی “کودک روان” است . شاید در دنیای سنتی و در نبود این همه ارتباطات و رسانه ها وقوانین گوناگون ، تعریف تربیت کودک این گونه نبود و نیاز آن چنانی هم به آن احساس نمی شد ولی دنیای مدرن امروز، دنیایی است که آموزش در آن حرف اول را می زند وبرای تک تک رفتارها و اعمال ، نیازمند آموزش هستیم
امروزه برای استفاده از یک وسیله ساده همچون وسایل منزل نیازمند استفاده از کاتالوگ آن هستیم تا چه رسد به وسایلی همچون کامپیوتر یا خودرو که نه تنها باید برای استفاده از آن ها آموزش ببینیم بلکه لایسنس و گواهینامه آن را نیز باید دریافت نماییم . قطعا رفتار با کودک و شناخت مراحل رشدی او نیازمند آموزش است . متاسفانه بسیاری از پدر و مادر ها با روش آزمون و خطا یا غریزی در صدد تربیت فرزندان خود هستند و برای تربیت فرزندانشان از هیچ کاتالوگ یا راهنمایی استفاده نمیکنند . متاسفانه باید بگویم پدر و مادری که در دنیای مدرن امروز آموزش مهارتهای پدر و مادری را نبیند شاید در آینده نیازمند رجوع به مراکز ترک اعتیاد برای فرزندش شود .
طبعا پدر و مادری که آموزش ندیده باشند دچار مشکلات عدیده ای در خصوص فرزندشان در آینده خواهند بود . بسیاری از معظلات امروز جامعه ما در اثر ضرباتی است که ما در دوران کودکی خورده ایم . ۶ سال اول تولد بیش از ۶۰ درصد ساختار شخصیت انسان شکل می گیرد و این دوران طلایی مهمترین زمان برای تربیت کودک است .
آسیب های روانی همانند یک میراث شوم از نسلهای متمادی به ما رسیده و همانطورکه ذکر شد تضاد قابل لمسی وجود دارد و آن اهمیتی است که دنیای مدرن امروز در کل به کودکان میدهد و بی توجهی یی که نسبت به آموزش والدین برای پرورش و رشد و سلامت روانی این موجودات میشود .
البته این را هم باید ذکر کرد که امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته قوانینی برای این موضوع وضع شده . به عنوان مثال اگر پدر و مادر دوره پرنتینگ را نگذرانند و گواهینامه آن را دریافت نکنند کودک آنها بیمه نخواهد شد .
ولی ما هم مجبوریم به این مسئله توجه کنیم و در این راه قدم بگذاریم . این حقیقت تلخی است که مادران و پدران ناآگاه به اصول پرورش کودک ، از والدین آگاه در این زمینه برای فرزندان خود کمتر فداکاری نمیکنند بلکه نیروی عظیمی صرف تردید ، ندانم کاری ، احساس گناه و در گیری و کنترل و احساس ناتوانی در رابطه با فرزندشان می شود . در واقع آموزش نه تنها باری به دوش آنها اضافه نخواهد کرد بلکه باعث جلوگیری از هرز رفتن نیروی آنها خواهد شد .
“متاسفانه امروزه وقتی ما صاحب فرزندی میشویم بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از کلیدهای تربیتی داشته باشیم به روش آزمون و خطا تربیت کودک را شروع میکنیم و در اصل کلید های رفتاری آنرا آنقدر دستکاری میکنیم تا به آن تسلط یابیم . غافل از اینکه تسلط آنهم به هر شیوهای ، تمام ساختار روانی کودک را در هم شکسته و از او هر چیز خواهد ساخت جز انسانی با روان سالم .”
پدر و مادر به محض بروز تب یا قرمزی چشم فرزند ویا بیماریی که برایشان قابل لمس وقابل رویت باشد فورآنرا به پزشک ارجاع داده و حتی حاضرند چندین شب تا صبح بر بالین کودک خود بیدار بمانند . این در حالی است که به دلیل عدم آگاهی و ملموس نبودن مشکلات روانی ، اگر کودکشان دچار ترس ، بی حوصلگی ، شب ادراری ، جویدن انگشت ، ناسازگاری و…شود با ذهنیت ناآگاه و غیر علمی با این مسائل برخورد مینمایند . برخی والدین نیز به دنبال آرزوهایی که خود داشته اند و به هر دلیلی به آن نرسیده اند کودکان خود را مجبور به گذراندن دوره ها و کلاسهای متعدد می کنند (صنعتگری) که این مسئله در بسیاری از مواقع باعت می شود کودک از آن رشته یا درس تنفر پیدا کند . ما باید مراحل رشدی کودک خود را بشناسیم و بدانیم در هر مقطعی از رشد کودک آمادگی چه نوع یادگیری دارد . چرا که تربیت کودک همچون خط تولیدی است که اگر قطعات را هر کدام در سر جای خود نصب نکنیم ، محصول نهایی عملکرد مطلوب نخواهد داشت .
بر خلاف دنیای سنت که” پدری و مادری” بیشتر شبیه “صنعت” بود و والدین همچون صنعتگری بودند که با دخل و تصرف در امور کودک، آن را آنطور که می خواستند ، بار می آوردند و اصول تربیتیشان بر پایه تهدید ، کنترل و ترس بنا نهاده شده بود ، امروزه این علم بر پایه پرورش و تعلیم بنا شده و “پدری و مادری” شبیه ” باغبانی” است که تنها با حراست و مراقبت صحیح اجازه میدهد گیاه رشد لازم را داشته باشد و اجازه هیچگونه دخل و تصرف در آن گیاه را به خود نمی دهد .
به زعم نویسنده همه این مشکلات که متاسفانه امروز جامعه ما نیز با آن دست به گریبان است بدلیل توقف در مراحل رشد روانی – عاطفی ، که عامل اصلی آن عدم آگاهی پدران و مادران از مراحل رشدی کودک و آسیبی که در پی آن به کودک وارد می شود . این امر باعت می شود ما انسانی باشیم با سن ده ، بیست ، سی یا پنجاه ساله در حالی که روان ما در مراحل ابتدایی رشد به دلیل صدمات وارده ، متوقف شده و از رشد باز ایستاده و دو ، سه یا پنج ساله باقی مانده است .