کدو نشین نباشید – عرفان نظرآهاری
در هر کدوی قلقله زنی پیرزنی اسیر است، پیرزنی که وقتی دختری کوچک بود رفت و در کدو نشست و دیگر هیچ وقت بیرون نیامد؛ زیرا که جهان بیرون از کدو، پر بود از گرگ و پلنگ و شیر و روباه گرسنه که می خواستند او را بدرند و بخورند.
کدونشینی شاید امنیت بیاورد اما هرگز عزّت نمی آورد.
هر زنی روزی باید خودش از کدوی خویش بیرون بیاید؛ پیش از آنکه کدو بشکند و پیش از آنکه گرگ بگوید: های پیرزن! من صدای تو را شناختم ،بیا بیرون…
هر زنی باید رو به روی گرگش بایستد و به چشم های او خیره شود و به او بگوید: من دارم از این راه می روم و وقتی هم برگشتم نه چاق می شوم و نه چله و نه اجازه می دهم تو مرا بخوری، از سر راه من کنار برو…