بخشی از خشونت علیه زنان، نتیجهی آموزشهای نادرست در خانوادههاست
نگین اسدی
خشونت علیه زنان از آن هنگام آغاز می گردد که دختر بچهای از پدرش ترسانده می شود. از آن هنگام که مادر به او میآموزد که فلان کار را از پدر باید مخفی کرد مبادا که با واکنشی عصبی یا غیر منطقی مواجه گردند. آنجا که مادرش را موجودی ضعیف و منفعل و نقاب بر چهره میبیند که رفتارهایش در حضور و در غیاب پدرش متفاوت است. خشونت علیه زنان مترادف است با ترسی که در وجود دخترک نهادینه میگردد که از جنس مرد باید واهمه داشت و بیدفاع بود..و انتظار میرود کودکی که شاهد منفعل بودن مادر در برابر پدر است در جامعه بتواند در برابر خشونت از خود دفاع کند ؟
خشونت علیه زنان آنجاست که به دختری جوان بجای آموختن تساوی حقوق انسانی، سیاستهای زنانه آموخته میشود. آنجا که شان مرد را در حد کودکی که باید فریب داده شود پایین میآورند و آموزشهای سینه به سینهی دنیای سنتی را بعنوان درسهای زندگی زناشویی و روشهای اداره ی خانواده انتقال میدهند .آنجا که پایه و اساس زندگی زناشویی بجای صداقت بر سیاست بنا نهاده میشود و مردان را به خود فریبی تشویق میکند. آنجا که زن برای بقا ناچار است خود را ضعیف و نادان و ناتوان جلوه بدهد تا مرد مقابلش احساس قدرتمندی نماید. آنجا که در مرزهای خانواده ، که قرار است رفاقت و صمیمیت ، همسران را به احساس آرامشی متقابل برساند، مرد در پی ارضای حس حکمرانی دیکتاتور گونه ی خود باشد و زن با زنانگی فریبکارانه ی خویش و با تقویت این حس حکمرانی بتواند امتیازات بیشتری برای خود کسب کند. .
در دورانی که دنیا و علم و جامعه با سرعتی غریب پیش میرود، آموزشهای درون خانواده های ما همچنان آموزشهای دویست سال پیش است چگونه انتظار میرود مشکلات نسلها، و پیچیدگیهای آنها تداوم نیابد.
خشونت علیه دختران و زنان ما زمانی است که ناچارند در جامعه مدرن زندگی کنند، به تحصیل و شغل و کسب درآمد بپردازند و حال آنکه آموزشهایشان آموزشهای سنتی دویست سال پیش است. زمانی که بین این تناقض له میشوند و توان مدیریت کردن نقش مدرن خود – زن تحصیلکرده و اجتماعی – و زن سنتیای که خانوادهها آموزش میدهند و انتظار دارند را – در خود نمییابند.
خشونت پنهان آن انتظار ماورا بشری است که به خود زنها هم تلقین شده و انتظاری که میرود اینهمه متناقض باشند. مدرن و امروزی باشند ودر عین حال اصول و قوانین دویست سال پیش را به کار گیرند. همزمان چندین شخصیت متضاد داشته باشند تا جامعه – و همسر – از همه جوانب از آنها راضی باشد..(اگر باشد، که البته هیچ وقت هم راضی نیست). هم زن و کدبانوی خانه باشند و هم مرد و کمک به کسب درآمد و هم سلبریتی و زیبا و بینقص و هم قدیس و در پرده و دور از چشم اغیار، هم دانشمند و با سواد و معلومات و هم اهل فضل و هنر و کمالات… همیشه در عین صرف تمام وقت و انرژی دردسترس باشند و بدون گله و شکایت، مبادا که میدان را به نفع شکارچیانِ در کمین ِصیدِ بیارادهی خویش خالی نمایند و همهی این فشار ها و استرسها از زن که پرورندهی فرزندان نسل آینده است قرار است چه حاصل نماید؟
خشونت علیه زنان، زمانی غمانگیزتر است که زن ِمورد بی مهری قرار گرفته، آموزشهایی چنین نادرست را (به نوعی به عمد) به فرزند پسر خود انتقال میدهد تا با تدوام این چرخه باطل به زعم خود از سرنوشت و سختیهایش انتقام بگیرد.
بخشی از خشونت علیه زنان، چه آشکار و چه پنهان، نتیجهی آموزشهای نادرست در خانوادههاست. ای کاش در تکتک خانوادهها قوانین پروردن دختران و پسران از نو آغاز میشد.
نگین اسدی