پیرمرد کاملا ساکت شد!
? منتظر مراجع بعدی بودم درب اتاق باز شد پیرمرد در حالیکه دو پسرش زیر بغلش را گرفته بودند وارد اتاق شد به اولین صندلی که رسید نشست گویا بیش از این توان راهرفتن نداشت شاید هم ترجیح میداد پسرانش کمتر سنگینیاش بر شانههایشان را احساس کنند.
? یکی از پسرها شروع به صحبت کرد: “خانم دکتر یک ساله که فراموشی گرفته نمیتونه درست را بره از خونه میره بیرون تا نریم دنبالش بر نمیگرده”
با توجه به سن و سال پیرمرد حدس زدم که مبتلا به زوال عقل باشد MRI که پزشک قبلی درخواست کرده بود نگاه کردم و تشخیص برام قطعی شد نزدیک پیرمرد نشستم و ازش اسمش را پرسیدم جواب داد گفتم نام فرزندانت را بگو کمی فکر کرد و چند اسم گفت پسرش خندهای همراه با شرم کرد و گفت داری اشتباه میگی و پیرمرد کاملا ساکت شد!
? میتونستم غم ناشی از تذکر شنیدن بابت اشتباه را در نگاهش ببینم از پسرش پرسیدم پدر گریه هم میکنه؟ گفت اره خانم دکتر تازگیا خیلی زیاد عین بچهها شده
?برای پسرهاش توضیح دادم که درسته پدرتون تا حدودی مغزش تحلیل رفته و یک سری چیزها را فراموش کردن ولی هنوز جایگاه پدری خودشون یادشون هست پس برخوردهای خشن یا تمسخرآمیز شما ایشون را میرنجونه و گریههاشون از غم از دست دادن احساس ارزشمندی در نگاه عزیزانشون هست.
?کسانیکه مبتلا به زوال عقل میشن در مراحل ابتدایی بیماری متوجه واکنش اطرافیان و بازخورد رفتارهاشون هستند و از فراموشی و اشتباهات خودشون شرمنده میشن و این باعث غمگینی و بروز افسردگی در آنها میشود که خود افسردگی باعث تشدید علائم فراموشی آنها میشود. با درمان دارویی میتوان این علائم افسردگی را کاهش داد.
? آموزش به اعضای خانواده و کسانیکه با فرد مبتلا به زوال عقل زندگی میکنند و آگاه کردن آنها به علائم بیماری و اینکه چطور باید به علائم رفتاری یا حتی بدبینیهای ناشی از ضعف حافظهی سالمند واکنش نشان دهند کمک میکند که این گنجینههای پرمهر که الان نیازمند ما هستند کمتر اذیت شوند.