کاش چشمها را بشوییم جور دیگر ببینیم! – دکتر سعیده رئیسی خانم جوانی وارد مطبم شد چهرهاش آشنا بود قبلا ویزیتش کرده بودم از وسواس شکایت داشت پرسیدم اوضاع چطوره؟گفت بهترم، الان دیگه میتونم خودما کنترل کنم که چندبار وضو نگیرم ، دفعاتی هم که گاز را چک میکنم خاموش …
بیشتر بخوانید »پیرمرد کاملا ساکت شد!
پیرمرد کاملا ساکت شد! ? منتظر مراجع بعدی بودم درب اتاق باز شد پیرمرد در حالیکه دو پسرش زیر بغلش را گرفته بودند وارد اتاق شد به اولین صندلی که رسید نشست گویا بیش از این توان راهرفتن نداشت شاید هم ترجیح میداد پسرانش کمتر سنگینیاش بر شانههایشان را احساس …
بیشتر بخوانید »